جمعه ایی به طعم دیماه
این لحظات ناب سه نفره آنقدر به ندرت یافت میشود که هر ثانیه اش برایمان غنیمت است آنقدر تنفس داریم که دقایقی لیلی و مجنونی کنار آب قدم بزنیم سکوت کنیم آواز بخوانیم و دخترکمان را که به تنهایی بازی می کند از دور نظاره کنیم نقاشی های ساحلی ما .. سایه پدر را با هلیا می کشیم چقدر بودن این سایه را دوست داریم حروف الفبت مامان .. حرف B هلیا .. بهترین دقایق عمرم کنار تو بودنست .. با همه خوبی ها و بدی هایت .. کاستی ها و افتخاراتت .. دوستت دارم شراب عشقت هرچند به ندرت تلخ ! این تلخی را ملزوم مردانگیت می دانم .. سایه ات همیشگی مرد من و آخرین عکس ما کاردستی الفبت...
نویسنده :
مامان طلا
1:05